اوحدالدین کرمانیاوحَدُالدّینِ کِرْمانی، حامد بن ابی فخر، عارف و شاعر بنام قرن ۷ق/۱۳م است. ۱ - زندگیبنابر تصریح صاحب مناقب ، [۱]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
او به هنگام حمله ترکان غز به کرمان و انقراض آل قاورد (ه م) ۱۶ سال داشته است. [۲]
فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۳۶.
تاریخ وفات وی را زکریا قزوینی [۳]
قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۲۴۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
که از معاصران او بوده، ۶۳۵ق گفته است. [۴]
فصیح خوافی، محمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، ج۲، ص۳۰۹، مشهد، ۱۳۴۰ش.
[۵]
گازرگاهی، حسین، مجالس العشاق، ج۱، ص۷۵، کانپور، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۷م.
[۶]
آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، ج۲، ص۶۱۲، تهران، ۱۳۳۶ش.
اوحدالدین در هفتاد و چند سالگی وفات یافت و به قولی در شونیزیه بغداد [۷]
ابومحبوب، احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، ج۱، ص۴۶.
به خاک سپرده شد. [۸]
قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۲۴۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۹]
فصیح خوافی، محمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، ج۲، ص۳۰۹، مشهد، ۱۳۴۰ش.
[۱۰]
ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرائی، ج۱، ص۶۱، تهران، ۱۳۴۴ش.
۲ - تحصیلات و فعالیتهااوحدالدین در پی حمله ترکان غز به کرمان روانه بغداد شد و در آنجا به تحصیل فقه ، حدیث و علوم دینی پرداخت. وی در مدتی کوتاه کمال یافت و در مدرسه حکاکیه مشغول تدریس شد و چندی بعد ریاست و اداره آن مدرسه را برعهده گرفت. با آنکه در این مقام به شهرت تمام رسید، خود را از رضا ی باطنی و آرامش روحی بیبهره دید؛ از اینرو مدرسه و تدریس را ترک گفته، طریق سلوک و ریاضت پیش گرفت و در این راه چندان افراط کرد [۱۱]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱-۳، تهران، ۱۳۴۷ش.
که مردم وی را دیوانه پنداشتند. آوازه مجاهدت های او به گوش شیخ رکنالدین سجاسی (د ۶۰۶ق) رسید و او شاگرد خود شجاعالدین ابهری را نزد اوحدالدین فرستاد. [۱۲]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۴-۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
از آن پس اوحدالدین مرید رکنالدین سجاسی شد.۳ - سفرهااوحدالدین بیشتر عمر خود را در سفر گذراند. او در این سفرها با بزرگان علم و عرفان دیدار میکرد و به ارشاد مردم میپرداخت. [۱۳]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۲۶۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
ظاهراً نخستین سفر وی، پس از بغداد، به تبریز بود. [۱۴]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۶-۲۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
آنگاه از شهرهای نخجوان و شروان گذر کرد تا به قونیه رسید [۱۵]
ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرائی، ج۱، ص۶۰-۶۱، تهران، ۱۳۴۴ش.
[۱۶]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
و در آنجا با ابن عربی در خانه وی ملاقات نمود. [۱۷]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، ج۱، ص۳۸۱، تهران، ۱۳۷۰ش.
سفرهای دیگر اوحدالدین به ملطیه (ح ۶۱۶ق)، سیواس و قیصریه بود که مؤلف مناقب از این سفرهای او حکایتها نقل کرده است. [۱۸]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۹]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۵۲-۲۶۱، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۲۰]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
اوحدالدین در حلب با سعدالدین حموی (د ۶۵۰ق) و مجدالدین بغدادی ، شاگرد نجمالدین کبری ملاقات داشت. [۲۱]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۹۶، تهران، ۱۳۴۷ش.
در مصر بار دیگر با ابن عربی دیدار کرد؛ و هنگامی که شیخ قصد حج نمود، ابن عربی از او خواست تا صدرالدین قونوی (د ۶۷۳ق)، شاگرد و مرید و فرزند خوانده وی را همراه خود ببرد. [۲۲]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۸۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۲۳]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۸۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
او در آخرین سفر حج خود چند روزی در دمشق توقف کرد و گویا ملاقات اوحدالدین با مولوی (د ۶۷۲ق) در دمشق، در همین تاریخ بوده است. [۲۴]
سپهسالار، فریدون، رساله در احوال مولانا جلالالدین مولوی، به کوشش سعید نفیسی، ج۱، ص۲۴- ۲۵، تهران، ۱۳۲۵ش.
[۲۵]
خوارزمی، حسین، جواهر الاسرار، به کوشش محمد جواد شریعت، ج۱، ص۱۳۳، اصفهان، ۱۳۶۶ش.
[۲۶]
ابومحبوب، احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، ج۱، ص۶۵-۶۶.
اوحدالدین سفرهای دیگری نیز داشته است، از جمله خوارزم که در آنجا با شیخ نجمالدین کبری ملاقات کرد. [۲۷]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۰۲- ۲۰۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۲۸]
فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۲۹.
۴ - شاگردانمؤلف مناقب به گونهای اغراق آمیز شمار شاگردان و مریدان اوحدالدین را ۷۰ هزار گفته، و افزوده است که ۳ هزار تن از آنان صاحب مقامات ، مراتب ولایت و دارای کشف و شهود بودهاند. [۲۹]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۲۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
از جمله مریدان و شاگردان او میتوان از شمسالدین عمر بن احمد تفلیسی و کریمالدین نیشابوری یاد کرد که در مدح اوحدالدین اشعاری سرودهاند. [۳۰]
فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۴۴-۴۶.
[۳۱]
ابومحبوب احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، ج۱، ص۶۷-۶۸.
صاحب مناقب در زمره مریدان وی از جمالالدین واسطی - که مردی حکیم و عالم به علم هیأت ، منطق ، نجوم و ریاضی بوده - نام میبرد که به شوق دیدار شیخ به ملطیه رفته، و تا هنگام وفات اوحدالدین از ملازمان وی بوده است. [۳۲]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۹۱-۹۴، تهران، ۱۳۴۷ش.
اما از برترین مریدان اوحدالدین میتوان از صدرالدین قونوی یاد کرد که به گفته صاحب مناقب نزدیک به ۱۶ سال در ملازمت شیخ به سر برده، و طریق سلوک و اسرار خلوت را از وی آموخته است. [۳۳]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۸۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
افزون بر صدرالدین قونوی، بزرگانی چون محییالدین ابن عربی و نجمالدین کبری به او توجه و ارادت داشتهاند [۳۴]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۰۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
و سلاطین وقت در اعزاز و اکرام او سعی داشتند و به هر شهری که سفر میکرد، مورد احترام بود، و مورخان و تذکرهنویسان دورههای بعد، از او به نیکی یاد کرده، و احوال و مقامات روحانی او را ستودهاند. [۳۵]
قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۲۴۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۳۶]
ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعه، ج۱، ص۷۲، بغداد، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
۵ - دیدگاههادیدگاه اوحدالدین در مسأله عشق برگرفته از نگرش وحدت وجودی اوست که در جای جای رباعیاتش ظاهر میشود. غالباً از دو گانگی ظاهر و باطن و صورت و معنا سخن میگوید و حقیقت را معنا و باطن، و صورت و ظاهر را امری گذرا و نمودی بیاصل و حقیقت میداند. در نظر او عالم جلوهگاه جمال حق است و در دایره وجود تنها موجود حقیقی اوست [۳۷]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۱۰۰، تهران، ۱۳۶۶ش.
و اوست که مرکز این دائره است و همه موجودات عالم سرگردان در دائره عشق معشوق ازلیند. [۳۸]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، تهران، ۱۳۶۶ش.
وی سرمایه عشق الهی را تنها حیرت و سرگردانی میداند که حاصل آن فنا ی از خود و فنای در حق است. [۳۹]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۱۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
اوحدالدین اهل سماع بود و مجالس سماع او شور و حال خاصی داشت. [۴۰]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
گفتهاند که وی رباعیات خود را در حال سماع میسروده است. [۴۱]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
پاسخ وی به مکتوب سعدالدین حموی که در حکایت سیام مناقب [۴۲]
مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۲، تهران، ۱۳۴۷ش.
آمده، گویای آگاهی وی بر دقایق احکام شرع و توجه وی به رعایت این دقایق و مراتب تعبد اوست. [۴۳]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۳۰۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
۶ - آثارتنها اثری که از وی برجای مانده، مجموعه رباعیات اوست که به دست یکی از پیروانش در قرن ۷ق جمعآوری شده است. بسیاری از این رباعیات در نزهة المجالس شروانی (تألیف شده در نیمه اول قرن ۷ق) آورده شده است. [۴۴]
اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، ج۱، ص۱۱۱ به بعد، تهران، ۱۳۶۶ش.
این مجموعه با ۷۲۴، ۱رباعی در کتابخانه ایاصوفیه (شم ۲۹۱۰) موجود است. [۴۵]
ابومحبوب، احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی، ج۱، ص۸۰.
دیوان رباعیات او در ۱۳۶۶ش به کوشش احمد ابومحبوب و با مقدمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی در دو بخش به چاپ رسیده است.گزیدهای از این مجموعه توسط وایشر ، شرقشناس آلمانی، تصحیح ، و سپس با همکاری ویلسن به انگلیسی ترجمه شده، و با عنوان «شاهد دل» در ۱۹۷۸م از سوی انجمن فلسفه ایران به چاپ رسیده است. این مجموعه حاوی ۱۲۰ رباعی از رباعیات اوحدالدین است. مناقب ، مقامات ، یا تذکره اوحدالدین کرمانی که تنها کتابی است در بیان سرگذشت، احوال و کرامات وی، تألیفی است کهن که نام مؤلف و تاریخ نگارش آن بر ما پوشیده است. اما از قراینی که در کتاب وجود دارد، میتوان دریافت که وی از هواداران اوحدالدین بوده است. او در جای جای این کتاب از وی به «شیخ ما» یاد میکند. تاریخ تألیف این کتاب نباید از نیمه دوم سده ۷ق آن سوتر باشد. [۴۶]
فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۵۵ -۵۶.
در این کتاب ۷۳ حکایت دیده میشود که برخی از آنها با کمی اختلاف در آثار دیگر نظیر حلیة الاولیاء ، تذکرة الاولیاء و احیاء العلوم نیز نقل شده است. [۴۷]
فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب، ج۱، ص۵۷-۵۸.
۷ - فهرست منابع(۱) آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۳۶ش. (۲) ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعه، بغداد، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۳) ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴ش. (۴) ابومحبوب، احمد، مقدمه بر دیوان رباعیات اوحدالدین کرمانی. (۵) اوحدالدین کرمانی، حامد، دیوان رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، تهران، ۱۳۶۶ش. (۶) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۷) خوارزمی، حسین، جواهر الاسرار، به کوشش محمد جواد شریعت، اصفهان، ۱۳۶۶ش. (۸) سپهسالار، فریدون، رساله در احوال مولانا جلالالدین مولوی، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵ش. (۹) شروانی، جمال خلیل، نزهة المجالس، به کوشش محمد امین ریاحی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۰) فروزانفر، بدیعالزمان، مقدمه و حواشی بر مناقب. (۱۱) فصیح خوافی، محمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش. (۱۲) قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۱۳) گازرگاهی، حسین، مجالس العشاق، کانپور، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۷م. (۱۴) مناقب، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۴۷ش. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اوحدالدین کرمانی»، ج۱۰، ص۴۰۹۸. |